کد خبر : 104
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۰

داستان دومان سهند، مالک چند روزنامه که روزی فقط روزنامه نگار بود(قسمت اول)

این متن، داستان واقعی و زندگینامه دومان سهند است. این نوشته، قسمت اول از چهار قسمت زندگینامه دومان سهند است، در پایان صفحه لینک کامل ۴ قسمت موجود است.

زندگی نامه دومان سهند

بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ میلادی , مردم به جریان سیاسی در کشور رای دادند که رئیس‌جمهور آن زمان با توجه به سابقه فرهنگی, دست به رونق فرهنگی و از جمله انتشار روزنامه‌ها و نشریات جدید زد. طی اون سالها موج جدیدی از روزنامه نگاری در کشور پدید آمد و روزنامه‌های جریان های سیاسی با صفحه‌آرایی و مطالب مخاطب پسند تر و البته با بار تحلیل و خبری نوین منتشر شدند.

من دومان سهند با دوستام می رفتیم بیرون, جلوی همه کیوسک‌های فروش روزنامه می ایستادم و با اشتیاق نشریات را نگاه می‌کردم

پدرم روزانه حدود ۱۰ روزنامه می‌خرید و من با اشتیاق چند ساعت از وقتم را صرف مطالعه می‌کردم. از دوران دبستان به نوشتن علاقه داشتم و عاشق کتاب بودم؛ ولی روزنامه چیز دیگه ای بود. روزنامه ها بعد از آن سال‌ها دوران عجیبی رو تا الان در کشور سپری کردند که ترجیح میدم ازش گذر کنم ولی حتی با اتفاق‌های عجیب, علاقه من با کمتر شدن تعداد روزنامه ها به دلایلی بیشتر شد.

یادمه وقتی از مدرسه تعطیل می شدم یا با دوستام می رفتیم بیرون, جلوی همه کیوسک‌های فروش روزنامه می ایستادم و با اشتیاق نشریات را نگاه می‌کردم . گاهی دوستام به شوخی می گفتند: دومان، تیتر روزنامه از این کیوسک به کیوسک بعدی مگه عوض میشه که بازهم وایمیسی و نگاه می کنی ؟!

اطلاعاتم از نشریات در تمام حوزه‌ها به روز بود . نشریات جدید را میخریدم و حتی خبرنگاران را به خوبی می شناختم و می تونستم تحریریه ها رو از روی جلد حدس بزنم. یه گروه خلاق به هدایت یک جوان, یک روزنامه متفاوت منتشر کردند که من علاقه خاصی به اون پیدا کردم؛ با اینکه ۳۲صفحه بود و نمی‌شد از مطالبش گذشت, روزانه ساعت های زیادی رو با عشق, مطالب و تحلیل هاشون رو میخوندم .

با انتشار اون روزنامه, تصمیمم برای ژورنالیست شدن بیشتر از قبل شد و جالب اینکه می‌خواستم تو همون روزنامه با هیچ تجربه کاری استخدام شم, ولی نمیدونستم چطوری باید راهمو پیدا کنم ! آدرس ایمیل سردبیر را از سایت برداشتم و چندین بار بهش ایمیل دادم ولی جواب نداد.

از خونه ما تا دفتر اون روزنامه حدود یک ساعت پیاده راه بود و هر شب تصمیم میگرفتم که صبح به دفتر روزنامه سری بزنم و اگر تونستم سردبیر را ببینم . چندین بار این مسیر یک ساعته را تا دفتر روزنامه پیاده رفتم و ساعت‌ها روبروی ساختمان ایستادم ؛ ولی جرات نکردم وارد شم . درواقع نمیدونستم تو کدوم حوزه می خوام خبرنگاری کنم .

این قسمت اول داستان از روزنامه نگاری تا مالک رسانه شدن من ” دومان سهند ” است.

داستان فوق، در چند پست سریالی منتشر شده است و میتوانید برای مطالعه ادامه داستان روی لینک زیر کلیک کنید.

داستان دومان سهند، مالک چند روزنامه که روزی فقط روزنامه نگار بود(قسمت دوم)

همه نوشته های دومان سهند

با کلیک روی برچسب همه نوشته های دومان سهند، میتوانید به همه مطالب و یادداشت های ایشان دسترسی داشته باشید.

ویدئو کلیپ از فعالیت های دومان سهند

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.